مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
عـبد خـوب خـدا، خـدای دعا قـبـلــۀ هــفـتـمـی بـرای دعـا ای نــمــاز مـصــوّر عــالــم جــلــوۀ بـعــدِ ربــنــای دعــا به تـمـام مـلائـکـه در عرش خـلعـتی میدهـی عـبای دعـا در قنوتت شکستهتر شده است قـامـت الـتـمــاسهــای دعــا سایهات را ببخش بر محـشر آسـمـان را بـریـز پـای دعــا نام تو میخورد به گوشم و باز به سـرم میزنـد هـوای دعـا مـثـل لـبهـایـتـان دم افـطـار شـدهام تـشـنــۀ صــدای دعــا چون غـباری بلـندمان کردی عاشقـان را شما نشان کردی ای وجود تو از اذان سرشار ای سـجـود تو دائـم الاسـرار ای سلاحت میان زندان، اشک ای زبـانت، زبـان اسـتـغـفار بـردن نـام تـوست بعـد نـماز خـیـرالاعـمـال، سـیـدالاذکار سر زنجـیـرتان به گردن من به کـس دیـگـری نـدارم کـار سـربـلـنـدم کن و نگـاهـم کن سر خود را ز سجده ها بردار مـیشـوی کـاظـمِ مـکـرر تـر ناسـزاها که میشـود تـکرار خـوردهای چند ضربۀ شـلاق جان معصومه موقع افـطار؟ قـلـب تو از صـدا نـمـیافـتـد از لـبـت یـا رضـا نـمـیافـتـد عـمر من بیغـمـت تـباه شده قـفـس ســیــنـهام پُــر آه شـده وقـتی از اشک چشم لـبریزم بـاز حـتـمـاً به من نـگـاه شده روضـۀ مـادرت چـهها کرده عـمـر تو کم، خـداگـواه شـده جـسدت را چه بیحـیا بُـردند این غـلامـان سـربه راه شده حجم سنگـین روی این تخـته بـدنت نـیـست، اشـتـبـاه شـده روی پـیـشانی تو پـیـنـه ولی گـردنـت از چه راه راه شـده آه از داغ و مـحــنـت دوران چه کشیدی ز دست زندانـبان چـشـمهای رضـا شـده پُـر نم وقـت تـشـیـیع تو قـدم به قـدم زیـر جـسـم شریـفـتـان بودند شـیـعـیـان شـمــا هـمـه از دم شد تنت بهـترین حـنوط آنجا کـفـنـت شـد تــمـام ابـریـشــم رو به قبله شدی چه با عزّت صورتت را کسی نریخت به هم رفـتی و بعـد رفـتن تو نرفت سـر تو روی نـیـزهها کـم کم دست های زُمخـت هیچ کسی آتـشـی را نـبـرد سـوی حـرم رفـتی و پیـش چـشم تو بعـداً گـره مـعـجـری نـشد محـکـم راهـم افـتـاده بـاز کرب وبلا باقی روضه عـصر عـاشورا |